آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات آریسا

گردش😊

سلام دختر قشنگم دیشب رفتیم کافه شکلات با نیلوفر جون همیشه میگفتی تانیا جون هم میاد گفتم نه نمیاد چرا نمیاد مامان مهمون داره چرا مهمون داره کافه شکلات لاهیجان [img:photos/file_4605.jpg] چند روز پیش هم عید فطر بود با خاله سمیه اینا رفتیم کبابی داخل و عکسا بچه های موتور ندیده دوووووست دارم بازم میام...
9 تير 1396

اردیبهشت و خرداد 😊

سلام دختر قشنگم سلام مامان گلیه من خوبی عزیزم؟ بابایی از آستارا برات میکروفن خریده بود خیلی ذوق کردی و داری وری گو میخونی مادر جون هم کلی بخاطر کارات و اداهات میخندید تولد 2 سالگی آریسا و از خوا بیدار شده بودی تولدت هم تو خونه باغ بود یروز جمعه ی اردیبهشتی که رفتیم تالاب سوستان لاهیجان و عد همرفتیم کاشف السلطنه البته با خاله سمیه ولی داداش ارسلان تمام راه رو گریه کرد ولی شما که خانوم بودی بعد خاله سمیه اینا رفتن خونه شون مثل اینکه تو راه رشت هم ارسلان تا دمه خونه فقط گریه کرد وقتی رسید خونه پشیمون شد گفت خاله سمانه بیاد بعد مامانش بهش گفت تو از بس گریه کرد...
6 تير 1396

دوباره اومدم به وبلاگ با کلی خاطره

سلام آریسا نازم سلام دختر قشنگم ، یکی یدونه ی من خوبی مامان گلی؟ بعد از یه مدت خیلی طولانی دوباره اومد به وبلاگت تا دوباره خاطراتت رو بنویسم مو به مو هر چقد از شیرینیات بگم کم گفتم خیلی بزرگ شدی خیلی خانوم شدی خیلی شیرین شدی خیلی دلبری میکنی گله من با دلبریاتو شیرینیات دل مارو آب میکنی خیلی باهات حرف دارم خیلی دلم میخواد حرف بزنم به اندازه ی یکسالی که نیومدم برات بنویسم به اندازه ی این یکسال باهات حرف دارم گلم دختر شیرینه من دوست دارم میخوام عکسات رو بزارم عشقم این عکسا برای بهار 96 هست کناره خونه ی مادر جون بله ایشون آریسا خانوم هستم با هنر قشنگشون تو خونمون وقتی این نقاش...
2 تير 1396
1